یک دوربین، یک نگاه: خطی ژرف بر صخرهای بلند
در پستوی فلسفههای بافته و دریافته، چیزی در چهرهی مات زندگی گیر کرده که هر روز مانند دختری کمرو از چهارچوب دفترچهی شعری آشفته به بیرون سرک میکشد. روز، گاهی تلختر از آن است که بنشینی پای بلوطی پیر و با چایی و خرما قورتش بدهی. شب گاهی گرهدارتر از آن است که شانه برداری … ادامه