مطمئنا تا به حال بین تمام زیر و بم عکاسی ، به چنین چیزی برنخورده بودید ! هرچند هنر عکاسی و نقاشی با مرز ظریفی که با یکدیگر دارند همگام عمل میکنند اما قطعا برقراری ارتباط تنگاتنگ بین پیکاسوی نقاش و عکاسی ، تجربه هیجان انگیزی برای عکاسان خواهد بود .
آنتونی اپِس (Anthony Epes) یکی از عکاسانی است که با رسانههای معروفی همچون اطلس ابسکیورا (Atlas Obscura)، سیانان (CNN)، بیبیسی (BBC) و مجلهی عکاسی فرانسه (French Photo Magazine) همکاری کرده است. در این مقاله، او با مروری بر هفت نقلقول از پابلو پیکاسو، نقاش پرآوازهی نیمهی اول قرن بیستم، سعی کرده ارتباطی بین آنها و عکاسیایجاد کند. آنتونی اپِس میگوید:
همیشه تلاش میکنم از افرادی در کارم الگو بگیرم که در هنر الهامبخش هستند. سعی میکنم ذهنم را برای ورود ایدههای نو بازبگذارم؛ چه ازطریق خواندن آثار یک نویسنده باشد و چه گوشدادن به اثر یک آهنگساز. اخیرا زمان زیادی در اسپانیا گذراندهام؛ کشوری که زادگاه پابلو پیکاسو است. پس از بازدید از موزهی آثار پیکاسو، دربارهی او بسیار مطالعه کردم. نظریههایش دربارهی چگونگی خلق آثار هنری، ذهنم را مشغول کرد. حال، تصمیم دارم برخی از آنها را با شما بهاشتراک بگذارم تا با مطالعهی آن، شما نیز پیشرفت را در عکاسی تجربه کنید.
اگر موافق باشید، شروع کنیم؛ همانطورکه پیکاسو گفته است: «الهام وجود دارد؛ اما ابتدا باید شما را درحال کارکردن پیدا کند تا بهسراغتان بیاید».
هنرمند مانند ظرفی است برای انباشتهشدن احساسات و انرژیهای متفاوتی که ممکن است از هر کجا بیایند: از آسمان، از زمین، از کاغذی پاره، از شکلی گذرا یا از تار عنکبوت.
در هرکجا که باشید، از هرچه در اطرافتان هست، انرژی جذب میکنید. حال، اگر در وضعیت روحی مناسبی باشید و ذهنتان آمادگی دریافت این انرژی را داشته باشد، درنهایت، به خلق ایدههای شگفتانگیزی منجر خواهد شد. در سکوت و آرامش به اطرافتان نگاه کنید. لازم نیست از قدرت تمرکز عجیبوغریبی برخوردار باشید. فقط کافی است اجازه دهید حواستان بین هرآنچه در اطرافتان است، در جریان باشد. همواره دیگران را تشویق میکنم این نگاه آگاهانه و دقیق را به پیرامونشان داشته باشند تا برای خلق ایدههای نو یاریشان کند.
هنگامیکه این قدرت تمرکز و هوشیاری را در خود پرورش دهید، کمکم صاحب بصیرت و بینش عمیقی دربرابر جهان اطرافتان میشوید که بهموجب آن، ذهنتان از رگبار افکار کماهمیت روزمره مصون میماند و درعوض، راهی برای ورود ایدههای نو گشوده میشود.
پیکاسو می گوید: «هربار که نفس میکشیم، داستانهایی را به درونمان فرومیبریم که پیرامونمان اتفاق میافتد. این داستانها گویی ذراتی از زندگی هستند که هرروز در کشتزار ذهنمان کاشته میشوند.»
اگر میتوانستیم، مغز و فکرمان را کنار بگذاریم و فقط با چشمهایمان ببینیم.
ذهن جای بسیار شلوغی است و همواره اطلاعات بیشماری برای طبقهبندی در آن وجود دارد. حال، این ذهن شلوغ میتواند هنگام عکاسی برایتان دردسرساز شود. تکنیک «دیدن»، یعنی نادیدهگرفتن همهی مشغولیتهای ذهنی. همچنین، یعنی چگونه جهان اطرافتان را ببینید و در لحظه حضور داشته باشید. سعی کنید حضور قلب داشته باشید. قلب ما همان جایی است که غریزهی هنریمان در آن وجود دارد؛ جایی است که ایدهی عکسهایمان را ابتدا از آنجا میگیریم.
بازهم به جملهی دیگری از پیکاسو اشاره میکنم که میگوید: «این دستهایم هستند که به من میگویند چگونه فکر کنم». چشمها و غریزهی هنریتان میتوانند شما را در عکاسی هدایت کنند، نه ذهن پرمشغلهای که بیشتر باعث گمراهیتان خواهد شد.
اگر اسب وحشی را نقاشی کنم، شما در نگاه اول نباید اسب را ببینید؛ بلکه باید آن حس وحشیگری را ببینید.
اغلب ما به عنوان یک عکاس فکر میکنیم باید عینا همان چیزی را که میبینیم، عکاسی کنیم. البته که باید ببینیم! اما این چگونه دیدن است که اهمیت دارد و اکثر افراد به آن بی توجه هستند. گاهی اوقات از چیزهایی عکس میگیریم که حسی را درونمان برانگیخته میکنند. ما میبینیم، حس میکنیم و درنهایت خلق میکنیم.
اگر میخواهید بدانید قرار است چه چیزی را نقاشی کنید، باید کشیدن را شروع کنید.
این همان چیزی است که در خلق آثار هنری اهمیت دارد. اگر نمیدانید از کجا باید شروع کنید، نگران نباشید و فقط شروع کنید. مطمئن باشید ایدهها به ذهنتان سرازیر میشوند. نیازی نیست همواره در انتظار رسیدن الهام باشید. دوربینتان را بردارید و بیرون بروید و شروع به عکاسی کنید. ایدهها خودشان شما را پیدا میکنند.
هرچه بیشتر تکنیک بدانید، کمتر نگران ادامهی کارتان خواهید بود.
این نقلقول بهطور خلاصه بیان میکند که چرا یادگیری تکنیک باعث آسانترشدن کارتان میشود؛ آنهم درست هنگامیکه ذهنتان خالی از هرگونه خلاقیتی است. این درحالی است که وقتی شما ابزار کارتان را بشناسید، بهتر میتوانید با ایدههای خود اثری خلق کنید. بهجای اینکه ساعتها با دوربین عکاسیتان سروکله بزنید، با علم به اینکه از قبل تکنیکها را یاد گرفتهاید، با خیال راحت به موقعیتی بروید و با نورسنجی مناسب عکاسی کنید که برای عکاسی انتخاب کردهاید.
من همیشه آن کاری را انجام میدهم که نمیتوانم انجام دهم تا بتوانم چگونگی انجام آن را یاد بگیرم.
اینکه بتوانیم در وهلهی نخست، به انجام کاری فکر کنیم که هیچچیزی از آن نمیدانیم، فرصت بزرگی برایمان است تا بتوانیم ذهنمان را برای آشنایی با راههای ناشناخته پرورش دهیم. همیشه سعی کنید تشنهی یادگیری مطالب جدید باشید و فقط به آموختههای قبلیتان اکتفا نکنید.
پیکاسو میگوید: «کسی که میتواند، کسی است که فکر میکند میتواند و کسی که نمیتواند، همان کسی است که فکر میکند نمیتواند.» این قانونی مسلّم و البته بی رحمانه است. دَه سال پیش، فکر نمیکردم روزی بتوانم عکاسی شوم که به همهی نقاط دنیا سفر و تدریس میکند و عکسهایش را میفروشد. اینها برایم ناممکن بودند؛ اما الآن در این جایگاه ایستادهام. این، یعنی اگر به ممکنبودن چیزی فکر کنیم؛ پس، میتوانیم انجامش دهیم.
در هنر فقط هدف مهم نیست؛ بلکه هر قدمی که بردارید، جزئی از هدف بهحساب میآید.
هیچ زمانی بهتر از همین لحظه نیست تا کاری را شروع کنید. پس موافقید که شروع کنیم؟